مختصری از قصه های عروسک و داییاش که بدجور عاشق همن
یاهو
خدااااااااااااایا خوبیها وبزرگی هات یادم میمونه واسه همه عمر.تانفس دارم بابت حضور بابا ومامانم که صنم زندگیم هستن ،بابت دو تا داداشم که جز خودت هیچ کس نمیدونه چقدر برام عزیزن،بابت هادی من که همیشه میسازه با بدخلقی هامو وباز فرشته میمونه وخدای عشقمه وبابت حضور سبز عروسک که حضور ش یعنی تقدس وحیات وعشق ممنوووووووووووووونم.صدها سال سالم وصالح وحوشبخت درپناه خودت حفظشون کن ای امن ترین پناه بی پناهان
عروسک و دایی ها اسفند91(تست لباس نو واسه عید)
تاسوعا در چلکاسر زیبا
چلکاسر زیبا در برف تاسوعا
روز عاشورا خونه خونه مامان جون بابا جون
روز تولد دایی جون سپهر و شب انتظار برگشت بابا هادی ازسفر یک هفته ای
شروع انتظار از حیاط
کشیده شدن انتظار به کوچه به علت دلتنگی شدیدی عروسک وشیطنت های سه وروجک
انتظار در بالای تیر چراغ برق
کیکی که اولش اصلا این شکله نبود اما سه وروجک ومخصوصا عروسک منهدمش کردن
دایی ساجد ناااااز
اینم فرشته خوبی ها مامان جون که تا دنیادنیاست نمیتونیم قدردان درصدی ازخوبیهاش باشیم